سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خوشا کسى که معاد را به یاد آورد ، و براى حساب کار کرد ، و به گذران روز قناعت نمود ، و از خدا راضى بود . [نهج البلاغه]

خروش عدالت!

ارسال‌کننده : سید محمد در : 89/12/20 12:22 صبح


این کارها چیزی نیست که هدف بخواهد. وظیفه بود که ما دیدیم ظلمی اتفاق افتاده
و طبق وظیفه شرعی عمل کردیم.
"حاج آقا جهانشاهی"


 
   

گفتیم : هدفت چه بود ؟ چه می خواستی حاج آقا جهانشاهی ؟!


می گفت : انجام وظیفه. من از اول هدفی نداشتم و بنا نبود که مثلا یک راه مشخص شده را طی کرد. و طبق وظیفه کار به اینجا کشید. وکارا پیش رفت. ابتدائاً هدفی نداشتیم. و برحسب وظیفه انقلابی و شرعی سعی کردیم جلوی ظلمی را بگیریم و خدا هم توفیق داد که یک حرکتی شکل گرفت تا الان.

گفتیم : ظلم چه بود اصلاً چه ظلمی؟ کجا؟ در چه مورد؟!

می گفت : فساد شده بود. زمین خواری شده بود. جانبازی هم که آمد اعتراض کند و پیگیری کند و از حرام باز دارد و نهی از منکر کند به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت. بعضی از افرادی که در نظام ما وارد شده اند و مسئولند تقوا ندارند و قدرت هم در دست گرفته اند به هر حال این مسائل هست.

گفتیم : جانباز را چه کردند ؟

می گفت : به جایی که بذارند دفاع کند از خودش او را به زندان انداختند که حتی نتواند دفاع کند از خودش. خیلی ساده. قاضی میگفت به مسئولین شهر توهین کرده. که گفته شما دارید به مردم شهر خیانت می کنید و همچین صحبتی. من یقین پیدا کردم که ظلم شده و او را زدند نه خود زنی کرده. از آنجا که سربازی شاهد آن صحنه گفت و حتی بخاطر آن سرباز گریه ای شده. و ما شروع کردیم به دفاع از ایشان که ...

گفتیم : مسئولین بلند پایه شهر؟!

می گفت : با فرماندار، رئیس اطلاعات، رئیس بنیاد شهید، امام جمعه. با هر کی ما صحبت کردیم انگار دارند از این قضیه ظلم دفاع میکنند البته به جز امام جمعه. و کسی پاسخی نداد و پیگیری نکرد. و ایشان زندان ماندند...
.
.
اینها که می گویم قابل پیگیری است. شما انقلابی هستید و ما همه معتقدیم که نظام شرعی و حق است و ما همه قبول داریم آنرا لذا اگر ظلمی در آن اتفاق بیفتد مشکل از نظام نیست و از ارکان آن. بلکه از کسانیست که نا اهل اند و تقوا ندارند و باید فکری بکنیم که اینها در نظام و انقلاب ما رخنه نکنند . باید پیگیری کنیم و این نوع مشکل را حل بکنیم.
.
.
... خلاصه ایام نوروز که شد ما تحصن کردیم در مسجدی. و دو سه روز بعد شایعه شد که ایشان آزاد شدند. ولی ...

گفتیم : تنها بودید؟

می گفت : دوستان هم تعدادی بودند.

گفتیم : قضیه ی آن ظلم و زمین خواری چه شد؟

می گفت : ولی چند روز بعد ،جزوه ای از یکی از اعضای شورای شهر سیرجان به ما رسید که ایشان هم جانبازند و در سه دوره هم در شورا بودند که مدارک و اسنادی داشتند از زمین خواری در حد 600 هکتاری و 800 هکتاری. و اینها را عضو شورا میگفت. ما که قضیه جانباز را داشتیم و این اتفاق هم افتاد و من اطلاع پیدا کردم که جریان شروع شد. بهانه ای افتاد دست ما و شروع کردیم به پیگیری.
فروردین 85 فریاد عدالت نوشته شد در شماره های مختلف که تا 8 رسید و خطاب به سران سه قوه بود که خواستار بررسی شده بودیم. و به جاهای مختلف تحویل دادیم.بازرسی کل کشور. دادستانی کل کشور .بیت رهبری. بازرسی ویژه ریاست جمهوری .کاخ دادگستری. که بعضیا گفتند کلی گویی کردید و باید اسم اشخاص را بیاورید و با سند بگویید. که شکایت حساب شود.
خرداد بود که فریاد عدالت 3 را نوشتیم با چند نمونه و میزان زمین خواری. امضا هم گرفتیم سه چهار هزارتا.

گفتیم : حاج آقا اسم شخص یا اشخاصی هم آوردید؟

می گفت : من تا حالا اسم شخصی را به طور جدی نیاورده ام . اتفاقا من خیلی احتیاط میکردم و به حداقل اکتفا می کردم. واقعا دنبال این بودیم که قضیه پیگیری بشه. دنبال افشاگری نبودیم و جنجال. و حق را می خواستیم. طومار را به آقایان دادیم و هیچی . جز اینکه چند روز بعد ما را احضار کردند داد گاه ویژه روحانیت ...

تا اینجا چند سال و 23 دقیقه از فریاد عدالت ./ تحصن در حرم شاه عبدالعظیم./

||| فریاد عدالت ادامه دارد ...

....................................../

پا نوشت :
. اگر دوست دارید موج وبلاگیش رو راه بندازید.
. یه خروس تو محل تحصن بود که فریاد عدالتش از خیلیای ما بلند تر بود. 





کلمات کلیدی : ظلم عدالت جهانشاهی زمین خواری سیرجان فساد آقایان طومار و نامه شک

جنبش  وبلاگی حمایت از طلبه سیرجانی